همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن
گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت
ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن
بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل
سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن
زائری در وسط صحن غریب الغربا
دید تا گنبد زیبای حرم، گفت حسن...
تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم
چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن
قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه
خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن
پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود
آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود
رضا قربانی
ازهمه ی امام حسنی ها معذرت میخام.
آيا شده بال و پرت آتش بگيرد
هر چيز در دور و برت آتش بگيرد
آيا شده بيمار باشی و نگاهت
از نيش خند همسرت آتش بگيرد
آيا شده يک روز گرم و وقت افطار
آبی بنوشی ... جگرت آتش بگيرد
آيا شده تصويری از مادر ببينی
تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد
می گريم از روزی که می بينم برادر
در کوفه موی دخترت آتش بگيرد
می گريم از روزی که می بينم برادر
از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد
آه ... از خنکهای گلويت بوسه ای ده
تا قبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد
آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت
ترسم که جان خواهرت آتش بگيرد
در خندههای صبحدم نیمه ماه مبارک، یک میلاد نهفته بود، که دامن دامن زیبایی و حُسن به بشریت ارزانی داشت و همه ما را بر سفره احسانش مهمانِ کرامت او ساخت، تا از مائده معنویتی خدایی بهرهمند شویم.امروز هم، پس از گذشت هزار و چهارصد سال، شادی و شعفی را که با تولدش در خانه علی و فاطمه(علیه السلام) پدید آمد، میتوان حس کرد فاطمه(سلام الله علیها)، دریای پیوسته به رسالت بود و علی(علیه السلام) مسندنشینِ امامت، وقتی این دو دریا به هم پیوست، غواص آفرینش از تلاقی این دو دریا، «گوهر حُسن» به چنگ آورد، لؤلؤ سبز این دو دریا، «حسنبن علی(علیه السلام)» بود.